ارمیای یار

ترک هوش کن که هوشیار در خودی خود اسیر است و تا خود باقی است یار از تو می رمد.(سید مرتضی آوینی)

ارمیای یار

ترک هوش کن که هوشیار در خودی خود اسیر است و تا خود باقی است یار از تو می رمد.(سید مرتضی آوینی)

ارمیا از ریشه رمی

رمی

افکندن چیزی را. پرتاب کردن .(لغتنامه دهخدا)

آیه «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ رَمَى»

و....
ان شاء ا...

آخرین مطالب


اوضاع و احوال ایران در قرون نخستین هجرى متأثر از ورود اعراب مسلمان به ایران و حاصل مواجهه دو نظام اجتماعى و دو فرهنگ و آیین متفاوت بود. فرهنگ و تمدن ایرانى - اسلامى که محققان ظهور و پیدایش آن را از آغاز قرن سوم هجرى به بعد در نظر مى‏گیرند، برآیند حداقل دو قرن مواجهه و ارزیابى دو نظام فرهنگى ایرانى و اسلامى با یکدیگر است که سرانجام به وحدت و همسازى آن دو در نظامى جدید منتج شد. هر چند اصول اساسى این تمدن جدید از اسلام نشأت مى‏گرفت، اما به واسطه دیدگاه جهان‏شمول اسلام، عناصر و اجزاءِ سازنده آن اغلب خاستگاهى ایرانى داشتند که از سوى دیانت جدید تأیید شده بود. مهم‏ترین مسأله این دو قرن - که از آن به دوره انتقال (گذر) یاد مى‏شود - فرایند تغییر کیش هر یک از طبقات اجتماعى است. از این‏رو مقاله‏ى حاضر به منظور دستیابى به شناختى بهتر و فراگیر از چگونگى پیدایش و نشو و نماى فرهنگ و تمدن اسلامى در ایران به بررسى اولین واکنش‏هاى جامعه ایرانى در مواجهه با اسلام و اعراب مى‏پردازد.

واژه‏هاى کلیدى: ایران، اسلام، دوره‏ى اسلامى، دوره‏ى انتقال، تمدن اسلامى.

مقدمه‏

تاریخ ایران در اوایل دوره‏ى اسلامى، یکى از مقاطع سرنوشت‏ساز این مرزوبوم است. این مقطع زمانى به واسطه‏ى ماندگارترین تأثیرات (پذیرش دیانت جدید) در تاریخ ایران از حساسیت ویژه‏اى برخوردار است. در واقع جامعه ایرانى در این دوره با بخشى از میراث باستانى‏اش ترک پیوند کرد. شکل گذشته‏ى جامعه‏ى ایرانى که حدود هزار سال از وحدت نسبى برخوردار بود، به تدریج تغییر یافت و چهره‏اى تقریباً متفاوت با گذشته پیدا کرد. ورود اسلام و اعراب به ایران، در ساختارهاى سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و حتى اقتصادى، تأثیرات محسوسى از خود به جاى گذاشت که مدت‏ها - و در بعضى موارد تا عصر حاضر - مسیر تاریخ ایران را به سوى دیگر سوق داد. به عبارت دیگر این دوره، یکى از معدود دوره‏هاى انتقالى در سیر تاریخ ایران است: انتقال از عهد باستانى به دوره‏ى اسلامى. هر چند این دو مقطع به طور کامل از یکدیگر قابل تفکیک نیست، اما پس از دو قرن کشمکش و تلاقى فرهنگى، از اوایل قرن سوم هجرى به بعد، شاهد ظهور فرهنگ ترکیبى و مشترک ایرانى - اسلامى هستیم.
جامعه‏ى ایرانى از پس حیرت اولیه ناشى از سقوط نظام قبلى - که یکى از نتایج آن دگرگونى فرهنگى ناشى از ورود و رسوخ عناصر جدید بود - بار دیگر طى یک فراگرد توانست با جهت دادن به نیروهاى موجود خود از تضاد آنها جلوگیرى کند. این جامعه به علت برخوردارى از انعطاف ویژه توانست پس از دو قرن سیادت عناصر غیر ایرانى، هم‏چنان موجودیت خویش را حفظ کرده و از شدت یافتن تزلزل ناشى از عدم همبستگى میان عناصر فرهنگى در جامعه جلوگیرى کند. با گذشت زمان، ایرانیان از طریق تطبیق خود با ارزش‏ها و هنجارهاى جدید اجتماعى، که منبعث از دین مبین اسلام بود، تشکل و تمامیت خود را به عنوان یک قوم حفظ کردند و با رسیدن به تعادلى نوین از طریق ادغام‏پذیرى اجتماعى 2)
integration social( و تداخل گروه‏هاى گوناگون، به نوعى از سازش اجتماعى و هویت نسبتاً جدید دست یافتند. البته این بار نیز عنصر دین به عنوان یکى از مهم‏ترین مظاهر تجلى وحدت ظاهر شد؛ «وحدتى که از دوره هخامنشیان و اسکندر مقدونى به بعد، منطقه از آن برخوردار نشده بود.»3 دین تازه به مثابه پدیده‏اى خودى تلقى شد و به تدریج از تلاقى فرهنگى 4)acculturation( بین فرهنگ ایرانى و اسلامى و هم‏سویى آنها، نوعى وحدت و همسانى میان عناصر این دو فرهنگ به منصه‏ى ظهور رسید و به عبارتى، فرهنگ سومى پدیدار شد که از قرن سوم به بعد به بار نشست.
در دو قرن اول هجرى، چنین به نظر مى‏رسید که جامعه ایرانى به علت پذیرش امواج تفکر اسلامى و دورى از برخى عناصر فرهنگى گذشته، از یک سو و کسب نکردن هویت فرهنگى جدید، على‏رغم افزایش تعداد نومسلمانان ایرانى، از سوى دیگر، دچار از هم پاشیدگى اجتماعى شده است. به عبارت بهتر، از آن‏جا که جامعه ایرانى پس از سقوط ساسانیان هنوز شکل جدیدى نیافته و دچار «بى‏شکلى فرهنگى»5 بود، با وجود آن‏که جزئى از قلمرو جهان اسلام تلقى مى‏شد، به عنوان یک جامعه‏ى اسلامى برخوردار از فرهنگ اسلامى به شمار نمى‏آمد.6
از آن‏جا که ریشه و منشأ پیدایش فرهنگ و تمدن اسلامى - ایرانى به چگونگى پذیرش دیانت جدید از سوى ایرانیان باز مى‏گردد، در ادامه‏ى بحث، به بخشى از این موضوع که به اولین واکنش‏هاى طبقات مختلف جامعه‏ى ایرانى در مواجهه با اسلام و اعراب اختصاص دارد، مى‏پردازیم.

***

فارغ از ابهام‏هایى که درباره نظام طبقات اجتماعى ایران - از جمله در دوره‏ى ساسانى - وجود دارد، همان‏گونه که کریستین سن نیز متذکر شده، اصولاً ترتیب مقامات و طبقات در این دوره موضوعى بسیار پیچیده و تاریک است‏7 که به ویژه حمله‏ى اعراب مسلمان و فروپاشى بسیارى از زیر ساخت‏هاى جامعه از یک سو و اشتباهات مورخان مسلمان در شناخت واقعیت و ماهیت مناصب و عناوین بزرگان ایرانى از سوى دیگر، آن را بیش از پیش غامض ساخته است. با توجه به این‏که - حداقل در ابتدا در جامعه‏ى مسلمانان عرب، بر خلاف نظام ساسانى، قشربندى مشخص با مرزهایى روشن براى جداسازى افراد از یکدیگر وجود نداشت و در برخى مواقع حتى تفکیک آزاد (حر) از بنده (عبد) در میان آنها مشکل مى‏نمود،8 اعراب در تشخیص صحیح طبقات اجتماعى ساسانى دچار اشتباهاتى شدند که در گزارش راویان فتوحات نیز دیده مى‏شود. مثلاً در دوره اسلامى اغلب به همه‏ى بزرگان ایرانى «دهقان» مى‏گفتند و احیاناً پادشاه و مرزبان یک شهر را هم به نام دهقان مى‏خواندند.9
هر چند سرانجام نتیجه‏ى برخورد دو نظام اجتماعى ایران و اسلام، به وحدت و همسازى انجامید، اما طرح نظرات کلى مبنى بر این‏که «فتوحات خیره کننده‏ى اعراب در ایران ناشى از استقبال عامه‏ى مردم از مهاجمان بوده است»،10 نباید ما را از جزئیات واکنش هر یک از گروه‏هاى مختلف جامعه در مواجهه با اعراب مسلمان غافل سازد. البته دشوار نبودن دستیابى به برخى فتوحات، مى‏تواند نتیجه بعضى همدلى‏هاى ایرانیان با فاتحان مسلمان باشد که خود تا حدى ناشى از این امر بود که اصولاً در ایران به واسطه قدرت مافوق طبقاتى دولت، طبقات اجتماعى - صرف نظر از تضادها و اختلاف منافع درونى خود - از دولت بیگانه بودند یا به عبارت دیگر دولت را از خود نمى‏دانستند. از این‏رو به هنگام ضعف و تزلزل دولت، یا از آن فاصله مى‏گرفتند یا آن را بى‏دفاع مى‏گذاردند.11 با وجود این به میزانِ نزدیک بودن هر یک از گروه‏هاى اجتماعى به مرکز قدرت یا دور بودنشان از آن و نیز با توجه به عوامل دیگر، انگیزه و نحوه‏ى برخورد هر یک از لایه‏هاى اجتماعى ایران با اعراب و اسلام تقریباً متفاوت از دیگرى است. یزدگرد سوم، پادشاه ساسانى که از همان ابتدا با خشونت و تنفر هر چه تمام‏تر به درخواست مسلمانان مبنى بر قبول اسلام جواب منفى داده بود،12 با هر شکستى که متوجه لشکریانش مى‏شد، به اتفاق بستگان نزدیکش یک گام عقب مى‏نشست و در انتظار پیروزى بر حریفان خود بود. شاهزادگان ساسانى حتى سال‏ها پس از سقوط این سلسله، هنوز در سر، هواى سلطنت از دست رفته را داشتند و مثلاً خسرو - از نوادگان یزدگرد - در سال 110 قمرى در حمله ترکان به ماوراء النهر، از جمله مهاجمان بود.13 اسپهبدان، امرا و افراد برجسته‏ى ارتش ساسانى و نیز اشراف نزدیک به دربار سلطنتى عموماً در مقابل سپاه مسلمانان ایستادگى مى‏کردند، زیرا موجودیتشان وابسته به حکومت ساسانى بود و راه دیگرى برایشان متصور نبود. مقاومت شدید ساسانیان در اوایل فتوحات، بیش‏تر خواست این گروه بود تا آن‏جا که به روایت بلاذرى نبردگاه مهران در نخیله «چنان از استخوان کشتگان آکنده شد که با زمین هم سطح گشته بود».14 نمونه‏ى رستم فرخزاد، نادر بود. تردید وى در آغاز کردن جنگ‏15 - و اگر روایت یعقوبى صحت داشته باشد - تمایلش به اسلام‏16 بیش‏تر ناشى از شناخت صحیح او از امکانات و شرایط دو طرف بود تا تمایل قلبى او به مسلمانان. چنان‏که به روایت دینورى، رستم پس از مذاکره با مغیرة بن شعبه آنچه را که با آن روبه‏رو شده بود بزرگ دانست.17
پس از پیروزى اعراب مسلمان در نهاوند، دیگر شاهد نبردهاى منظم میان ارتش ساسانى و سپاه مسلمانان نیستیم. پایدارى بدان‏سان که در قادسیه و نهاوند دیده شد، در سایر نقاط از جمله خراسان هرگز تکرار نشد. با نابودى سپاه متشکل ساسانیان، مقاومت یکپارچه از میان رفت و از آن پس فقط بعضى از سرداران نظامى که در پى احراز مقام و موقعیت گذشته خود بودند، در برخى نقاط، مقاومت‏هاى بیهوده‏اى را علیه اعراب ترتیب دادند.18 با این حال گروه‏هایى از سپاهیان ایران به سبب خستگى مفرط از جنگ‏هاى مداوم این دولت با همسایگانش، تماس نزدیکشان با جامعه‏ى نظامى مسلمانان و در نتیجه تأثیرپذیرى‏شان از وعده‏هاى جذاب اسلام‏19 و نیز به امید حفظ موقعیت شغلى خویش به سپاه اسلام پیوستند و اسلام آوردند. این‏ها جزء اولین گروه‏هاى ایرانى بودند که به دعوت آیین نو پاسخ مثبت دادند. مدارک روشنى در دست است که گاه دسته‏هایى از افرادِ نه چندان برجسته سپاه ساسانى به مسلمانان پیوسته‏اند، چنان‏که یک سپاه چهار هزار نفرى از لشکر رستم فرخزاد پس از شکست وى در قادسیه گفتند: «ما چون دیگر مجوسان نه‏ایم. ما را پناهگاهى نیست و اینان ارج ما نشناسند. رأى صواب آن است که به آیین تازیان درآییم و بدیشان عزیز گردیم».20 اینان به این نتیجه دست یافته بودند که: «برادران ما که از آغازِ کار به مسلمانى گرویدند بهتر و صائب‏تر از ما بودند».21 بر اساس این روایت، این گروه پس از اسلام آوردن، در جنگ مداین و جلولا مسلمانان را یارى کردند.
اصولاً استفاده و به کارگیرى نیروهاى بومى، از جمله روش‏هاى نظامى مسلمانان بود. عُمَر به عاملان مرزها نوشته بود، کسانى از «اساوره» پارسى را که به کارشان حاجت است به کمک گیرند و جزیه از آن‏ها بردارند.22 بر طبق همین سیاست، بخشى از سپاهیان ایرانى از همان آغاز به خدمت مسلمانان درآمدند و ایشان را در ادامه فتوحات یارى کردند؛ چنان‏که از سپاه پنج هزار نفرى «احنف» در خراسان، یک هزار نفر از پارسیان نومسلمان بودند.23 این جماعت که کوچک‏ترین نشانى از همبستگى با دولت قبلى در آنها مشاهده نمى‏شد و با سقوط ساسانیان، منابع درآمد خود را از دست رفته مى‏دیدند، نقش شایان توجهى در راهنمایى مسلمانان براى فتح سایر نقاط ایفا کردند. از جمله سپاه «اسواران» که در ابتدا سپاهى متشکل از نژاد غیر ایرانى بود که یزدگرد آنها را از «سندیان» گرد هم آورد و سپس انبوهى ایرانى نیز به آنان پیوست، همگى طى شرایطى که جزئیاتش را طبرى و بلاذرى ذکر کرده‏اند، اسلام آوردند و در محاصره‏ى شوشتر با ابوموسى اشعرى همراه شدند.24 مدافعان شهر قزوین نیز مانند «اسواران» بصره، اسلام آوردند، یعنى شرط کردند به هر کس که خواهند، بپیوندند. پس به کوفه رفتند و در آن‏جا حلیف «زهرة بن خویّه» شدند. این گروه همان‏هایى هستند که بعدها «حمراء دیلم» نام گرفتند.25
با حذف خانواده ساسانى و امراى برجسته نظامى، در ابتدا - به ویژه در دوره خلفاى راشدین - ساختار اجتماعى ایران تغییر چندانى نیافت و هر یک از طبقات جامعه به تناسب جایگاه و موقعیت اجتماعى، به نوعى خود را با شرایط جدید منطبق کرد. به این ترتیب در ابتدا در زندگانى و نهادهاى اجتماعى مردم، دگرگونى عمیقى پدید نیامد و هر چند مدینه و دمشق به جاى تیسفون، پایتخت رسمى کشور شدند، ولى هم‏چنان زورمندان بومى و محلى بر ایران فرمان مى‏راندند، چنان‏که در روزگار ساسانیان نیز چنین بود. برخى از این حکام - اعم از مرزبانان و دهقانان - گرچه در ابتدا به تنهایى یا در کنار امراى نظامى، به رویارویى با سپاه اعراب مسلمان پرداختند و در این راه کشته شدند یا به اسارت رفتند،26 اما به زودى به دلیل نبود حکومت مرکزى و اتکا بر درآمدهاى ارضى، ناگزیر از سازش با مسلمانان شدند.27 حتى حکام محلى منطقه سواد، پیش از این و در ابتداى تهاجمات مرزى اعراب، یزدگرد را تهدید کرده بودند که اگر به حفظ منافع آنها در مقابل مسلمانان اهتمام نورزد تسلیم مسلمانان خواهند شد.28 در نواحى شرقى ایران همچون خراسان، حکام و اشراف محلى، به ویژه دهقانان، به دلیل نداشتن انگیزه مقاومت و نیز حفظ جایگاه اجتماعى و امتیازهاى شخصى و نیز نیازشان به اعراب براى متوقف ساختن حملات اقوام ترک، خیلى زود راه مسالمت با مسلمانان را در پیش گرفتند و حتى براى تسلیم مناطق تحت نفوذ خود به ایشان پیشقدم شدند. براى مثال مرزبان توس در سال 29 هجرى به والى بصره و کوفه نامه نوشت و آن دو را به خراسان فرا خواند.29 هر چند سازش بزرگان خراسان با اعراب مسلمان، طبق ضوابط و شرایط مسلمانان انجام مى‏گرفت، اما موجب شد، ایشان نسبت به هم‏ردیفان خود در غرب ایران، آسیب کم‏ترى ببینند. این گروه اجتماعى نیز دلبستگى چندانى به ساسانیان نداشتند و حتى حاضر نشدند شاه فرارى ایران را پناه دهند30 و سرانجام او را به قتل رساندند.31 آنها در آخرین روزهاى حکومت ساسانیان از چنان موقعیت و نفوذ فراوانى برخوردار بودند که سقوط ساسانیان در آغاز براى اتباع ایشان محسوس نبود32 تا آن‏جایى که برخى محققان روحیه تجزیه‏طلبى امراى محلى را از جمله علل سقوط دولت ساسانى شمرده‏اند.33 این گروه بیش‏تر به حفظ مال و پایگاه خویش مى‏اندیشیدند تا دفاع از شاه ساسانى و سقوط کشور. از این‏رو، مقتضى دیدند که خراج‏گزار اعراب شوند و در برخى موارد به دین جدید درآیند و پایگاه پیشین خود را در منطقه حفظ کنند. بر اساس سکه‏هاى به جا مانده‏ى یکى از حکام محلى ناحیه آذربایجان در اواخر قرن اول هجرى معلوم مى‏شود که چگونه - به احتمال - یک حاکم محلى، دین عوض کرده و در منصب خود باقى‏مانده است.34 با ضربه خوردن و فرومالیده شدن اشراف بزرگِ وابسته به دربار ساسانى، طبقات متوسط اشراف که به طور عمده از دهقانان‏35 و مرزبانان‏36 و بقایاى خاندان‏هاى کهن بودند، موقعیت بهتر و جایگاه برجسته‏ترى یافتند، به نحوى که حتى اصطخرى در قرن چهارم هجرى از بقاى خاندان‏هاى کهن، با نام اهل البیوتات (واسپوهران در فارس) یاد مى‏کند.37 نیاز دو جانبه‏ى اعراب مسلمان و فرماندهان محلى - چون مرزبانان و دهقانان - موجب نزدیکى هرچه بیش‏تر آنها به یکدیگر مى‏شد.
اعراب مسلمان هنگام فتوحات خود با مرزبانان بسیارى روبه‏رو شدند که بر ولایات داخلى فرمانروایى مى‏کردند، ولى سرانجام راه مسالمت و سازش پیش گرفتند و مهم‏تر آن‏که علیه رقباى منطقه خود به کمک اعراب شتافتند.38 حتى پیش از این در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله نیز مرزبان بحرین و جمعى از هم‏کیشان وى، اسلام را بر آیین زرتشتى ترجیح داده، مسلمان شده بودند.39
دهقانان که در گذشته عهده‏دار جمع و جبایت خراج و «به منزله‏ى چرخ‏هاى ضرورى دولت بودند»40 و از میزان درآمد منطقه‏ى خود بهتر از هر کس اطلاع داشتند، به طور عمده در دوره اقتدار اعراب مسلمان بر مناصب خود ابقا شدند و به صورت ممیزان و تحصیل‏داران مالیاتى نظام جدید درآمدند و در مواردى به منظور خوش‏خدمتى نزد مسلمانان حتى به جاسوسى براى ایشان دست زدند.41 موقعیت سیاسى اجتماعى دهقانان در نظام جدید تا بدان پایه بود که گاه سران قبایل عرب در اعتراض به جایگاه برجسته دهقانان، از حکام عرب انتقاد مى‏کردند.42
گرایش به اسلام در جامعه ایرانى نیز در ابتدا از سوى این طبقات بیشتر مى‏نمود. بلاذرى در موارد متعدد، اسلام آوردن دهقانان را به ویژه در ناحیه «سواد» ذکر مى‏کند.43 این نکته از این نظر حایز اهمیت است که منطقه‏ى «سواد» از نظر مکانى و زمانى، شاهد اولین رویارویى‏هاى مسلمانان و ایرانیان بوده است. با این حال نمى‏توان با نظرهاى کلى از این دست موافق بود که: «همواره نجباى متنفذ ایرانى، رهبران، اشراف و اعیان بودند که به عنوان یک اقدام احتیاطى، به مذهب فاتحان مى‏گرویدند»؛44 زیرا این دیدگاه درباره‏ى تمام مناطق به طور یکسان صدق نمى‏کرد. هر قسمت از قلمرو ایرانى‏نشین، متناسب با شرایط و اوضاع و احوال خود، واکنش متفاوتى در مقابل اسلام نشان داده است. براى مثال در حالى که در برخى نقاط از جمله ماوراءالنهر، رعایا به واسطه معاف شدن از جزیه، گروه گروه مسلمان مى‏شدند و این امر مخالفت امراى محلى را در پى داشت،45 در مناطقى دیگر همچون سواد و خراسان، دهقانان، پیشگامان تغییر کیش بودند. در واقع اینان نخستین کسانى بودند که بیش از هر کس متوجه این موضوع شدند که در پرتو پذیرش دین اسلام مى‏توانند تسلط خود را بر رعایاى زمین‏هاى تحت حاکمیت خود اعمال کنند، و به این ترتیب به اتفاق اشراف عرب، طبقه جدیدى از اشرافیت را در ایران به وجود آوردند.

ادامه دارد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی